امروز شنبه است . صبح شنبه است و نمیشه باهات حرف بزنم . اونایی که تلگرام و واتس آپ رو میبندند و تعطیل می کنند نمی دونند یا نمی فهمند که دنیای کسانی را داغون می کنند؟ 

دیروز مهمون داشتم . از مامانم گله کردم . هرچند می دونم فایده نداره ولی خب گاهی دل آدم میگیره دیگه . 

آدم از یه دقیقه یا یه روز دیگه ی خودش خبر نداره.  چه می دونستم ممکنه شرایطی پیش بیاد که هیچ جوره نتونی با کسانی در ارتباط باشی که ازت دورند؟ اون هفته صبح شنبه هرچی زنگ زدم و پیام دادم جواب ندادی.  نمی دونستی ممکنه هفته بعد نتونم بهت زنگ بزنم . شب هم که زنگ زدم خندیدی که خوبه هنوز نت دارید . همون وقت قطع شد و والسلام ! 

می خواستم ازت بپرسم حال و احوالت توی ترک چطوره؟ خوبی؟ راحتی؟ می خواستم هر بار ازت بپرسم چند روز شد؟ چند هفته؟ فکر کنم امروز ۲۱ روز میشه . گفتی روز ۲۱ ام سخته؟ حالا چیکار کنم؟ امروز به یادم باش . قوی باش . 

دیگر ای باد صبا دست ز بختم بردار 

خبر از یار نیار 

دل من خاک شد و دوش به بادش دادم


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها